لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

روز های شیرین

چندتاحرف

1.این روزها ویزیت یه دکتر خوب در حد تهیه بلیط برای المپیک سخته! الان دو ماهه نتونستم یه وقت ویزیت برای خودم جور کنم و واقعا خسته شدم از اینکه هرروز برم و بگن فردا بیا!!! جالبه دکتر باید در دسترس باشه اما ظاهرا برعکس شده و ملاقات کردنشون جزء کارای سخته و گاهی غیر ممکنه! 2.این روزا دخترم حسابی فعال شده و تکونای چند ریشتری میخوره تا جایی که گاهی فک میکنم همه متوجه تکوناش میشن. خیلی حس خوبیه که یه موجود زنده از نوع بشر توی وجود آدم داره روز به روز بزرگتر میشه و تازه ابراز وجود هم مکینه از الان! 3.اسم دخترمون هم تقریبا نهایی شد و سر اسم " لارا" به معنی پری دریایی با بابایی به توافق رسیدیم. نمیدونم چرا هر اسمی که جزء گزینه هامون بود حرف " ...
5 مرداد 1391

ما رفتیم دکتر

امروز من به پیوست دختر خانم کوچولم رفتیم پیش یه خانم دکتر مهربون.دستش درد نکنه همه سوالامونو با حوصله جواب داد و ما رو راهنمایی کرد.فقط دستگاه سونو نداشت که باید بریم جای دیگه سونو بگیریم ببینیم چه شکلی شدیم! تازه خانم دکتر گفت اگه تو این سونو همه چی نرمال باشه دیگه لازم نیس بریم سونوهای بعدی!خیلی خوب میشه چون بنظرم امواجش واسه نی نی جونم خوب نیستن. خیلی خوشحالم با اینکه جواب آزمایشارو خونده بودم اما وقتی خانم دکتر گفت همه چی خوبه یه جور دیگه خوشم اومد!!! تازه گفت اصلا نگران اضافه وزن نرمال نباشم چون همش زود زود میره! اما خداروشر من فقط 6 -5کیلو اضافه کردم تا الان!!! یه کتابم معرفی کرد گفت بخونم: همه مادران سالمند اگر... ...
5 مرداد 1391

سلام

سلام دوستان من برگشتم.یعنی ما برگشتیم من و نی نی کوچولوی توی راهم که ظاهرا یه دختره نازه. حتما میپرسین از کجا برگشتم ! من یه وبلاگ دیگه زده بودم به همین منظور اما بستمش چون وقت نداشتم بنویسم. اما الان نی نی 6 ماهه شده و دیگه کلی حرف واسه گفتن داریم.فقط 4 ماه تا اومدنش مونده و همین یه انگیزه خیلی خوبه که دوباره بیام و بنویسم. امیدوارم دوستام تنهام نذارن و توی این وبلاگ هم باهام باشن... پس فعلا ...
5 مرداد 1391